جانماز
دیشب اذان مغرب که گفت من و شما در خانه تنها بودیم مجبور شدم هنگام نماز شما را هم کنار خودم نگه دارم و شما برای اولین بار جانماز مامانی را به هم ریختی و مهرم را برداشتی و مشغول بازی شدی از امروز دیگر باید دو جانماز بگذارم یکی برای خودم یکی برای دختره گلم .
نویسنده :
مامان و بابا
9:41