پافيلا
سلام گل هميشه بهار
ديروز بعدازظهر بابايي مي خواست برود كارخانه من را رساند خانه پدربزرگ من هوس پافيلا كرده بودم آقاجون رفت ذرت خريد و ذرتها را بوداد و براي من آورد
طوري كه خاله جون حسوديش شد گفت چقدر هواش و داري .آخه آقا جونت خيلي مهربونه اميدوارم هميشه صحيح و سالم باشه .
من به داشتن چنين پدري افتخار مي كنم .
آقاجون خيلي براي من زحمت كشيده هنگامي كه بچه بودم من و خاله الهام را به پارك مي برد و با ما بازي مي كرد.
وقتي ازمدرسه تعطيل مي شدم تنها پدري كه دنبال فرزندش آمده بود باباي من بود حتي وقتي كارمند شدم مي آمد اداره دنبالم و من را شرمنده مي كرد
هنوز هم خيلي هواي من را دارد وقتي بابا جلال نيستش مي روم خانه آقا جون و مامان جون نمي گذارد به من بد بگذرد اميدوارم بتوانم محبتهايشان را جبران كنم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی