آمپول
روز ١٠فروردین تولد مامان رها
من اداره بودم که مادر تماس گرفت و گفت آوا خانم چند بار بالا آورده است من که خیلی ترسیده بودم فکر کردی زمین خوردی به مادر گفتم می بریمش دکتر، شما هم داخل تاکسی و مطب شیر آوردی بالا و ما خیلی ترسیده بودیم .
دکتر برای شما آمپول شربت و قطره نسخه کرد وشما از عمه و عمو که سرما خورده بودند گرفته بودی داروهایت را گرفتیم و به تزریقات کلینیک رفتیم و شما برای اولین بار ٣/١ آمپول را زدی و عصر خاله الهام برای شما ٣ تخم مرغ شکست و حال شما بهتر شد.
شب هم برای مامان رها تولد گرفتیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی