آوا جانآوا جان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

ني ني زيباي ما

واکسن یکسال و نیمگی

1393/9/11 8:21
نویسنده : مامان و بابا
148 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز دوشنبه 10آذر 93 من و آوا کوچولو به اتفاق خاله سارا به مرکز بهداشتی برای تزریق واکسن رفتیم ما زود رفته بودیم 45 دقیقه ای گذشت تا مسئول مرکز آمد شما در این مدت کمی بازی کردی و من چند تا عکس از شما انداختم .

مسئول مرکز تا وارد شد من به ایشان گفتم شما می ترسی روپوش سفید نپوشد . قد و وزن شما راگرفت بعد رفتیم داخل اتاق و شما را آماده کردم برای واکسن .

قد: 83

وزن : 11/100

دورسر: 47/5

بعد به خانه مادربزرگ رفتیم شما از بغل من پایین نمی آمدی بعد به خانه رفتیم شما خوابیدی بابایی که از سرکار برگشت با صدای زنگ از خواب پریدی و شروع به گریه نمودی حوله گرم برایت گذاشتم ولی بمیرم درد داشتی مجبور شدم زنگ بزنم به آبجی فاطمه که بیاد به خانه ما من شما را آماده کردم با بابایی رفتی دنبال ابجی فاطمه و داخل راه از سوپری رانی و پوفیلا خریده بودی بهتر شده بودی .

آبجی برایت آهنگ گذاشت کمی رقصیدی با آبجی بازی کردی از ساعت پنج عصر تبت شروع شد و من تا امروز صبح همش شمارا چک می کردم و دیشب اصلا نخوابیدم و بخاری هم خاموش کردیم که شما گرمت نشود و تبت بالا رود.

صبح هم بیدار شدی ولی دوست نداشتی راه بروی من لباسهایت را پوشیدم و با هم به منزل مادر بزرگ رفتیم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)